🌹🌹🌹🌹🌹
ابوالحسن ضراب اصفهانی میگوید:
در سال ۲۸۱ق به منظور انجام حج، همراه قافله ای عازم مکه شدیم افراد کاروان ما همه از اهل تسنن بودند. فقط من در آن جمع، شیعه اثنا عشری بودم و به حضرت مهدی(ع) به عنوان امام زمان و دوازدهمین حجت خدا و آخرین وصی رسول خدا(ص) اعتقاد داشتم.
پیش از آن که قافله ما به مکه برسد، یکی از همراهان ما خود را به مکه رساند و منزلی در
گوشه سوق اللیل اجاره کرد که بعدها متوجه شدیم این منزل به حضرت خدیجه(ع) تعلق دارد و به دارالرضا(ع) معروف است. پیرزنی گندمگون با قدی بلند را در حیاط خانه دیدم که هیبتی چشمگیر داشت و قاطع و کم حرف به نظر میآمد. نزدیک وی رفتم و سلام کردم، محبت کرد و به گرمی جوابم داد.
یک روز که موقعیت را مناسب دیدم و دوستان و همراهان سنی مذهبم در منزل نبودند از او پرسیدم درست است که اینجا خانه امام رضا(ع) بوده؟
گفت: آری.
🍀🍀🍀🍀🍀
:گفتم شما با صاحبان این خانه چه ارتباطی دارید؟
گفت: من از خدمتکاران آنان هستم و این منزل از امام رضا(ع) به امام جواد(ع) و سپس به امام هادی(ع) و بعد به امام حسن عسکری(ع) رسیده و من خادمه امام عسکری(ع) بودم وقتی فهمیدم که آن ،بانو، سرایدار و خدمتگزار حضرت امام عسکری (ع) بوده خیلی خوشحال شدم و با او انس گرفتم و خدا را شکر کردم که بالاخره سر نخی به مقصد و مقصود خود یافتم. اماچون دوستانم از اهل سنت بودند، قضیه را از ایشان پنهان کردم و باید چنین میکردم زیرا ممکن بود برایم مشکلات فراوانی به وجود آورند، علاوه بر این که دوران هم دوران تقیه و مراعات بود به علت ناامنی حاکم بر شهر شبها در خانه را میبستیم و سنگ بزرگی را که در آن نزدیکی بود، پشت در میگذاشتیم.
🌹🌹🌹🌹🌹
شبی ناگهان صدای باز شدن در خانه را شنیدم نوری به سان نور شمع ،فضایی را که در آن بودیم روشن ساخت !
🍀🍀🍀🍀🍀
🌹🌹🌹🌹🌹
خدایاما که در منزل را بسته و سنگ بزرگی پشت آن انداخته بودیم ولی با کمال تعجب دیدم در باز شده و آقایی وارد خانه شدند.
گرچه هوا تاریک بود اما به یاد دارم که شکل شمایل او را خوب میدیدم حتی رنگ صورتش را ،مردی بود نه کوتاه و نه بسیار بلند رنگ رخسارش ،گندمگون پوششی مناسب فصل گرما داشت و پارچه ای نازک بر دوش خود انداخته بود که شبهای بعد دیدم گاهی سر و صورت خویش را با آن میپوشاند آثار سجده در پیشانی مبارکش نمایان بود.
🍀🍀🍀🍀🍀
همچون بارقه نوری بود که از برابر ما میگذشت و به طرف راه پله ای که از پشت اتاق ما به طبقه بالا راه داشت تشریف میبرد. من برخاستم و به در خانه نگاهی انداختم اما با کمال تعجب دیدم در بسته است و سنگ نیزبه همان شکلی که قرار داد بودیم پشت در قرار
دارد و هیچ حرکتی نکرده است!
🌹🌹🌹🌹🌹
هر شب بعد از نماز مغرب و عشا و طواف به منزل میآمدم و در را بسته و همان سنگ بزرگ را پشت آن قرار میدادیم. شام میخوردیم، و دوستان میخوابیدند.
من منتظر میماندم و بعد از مدتی بدون این که سنگ پشت در حرکتی ،کند در خانه باز میشد و آن بزرگوار وارد منزل ،شده، به سمت اتاق بالایی میرفتند.
یک روز که دوستانم از منزل بیرون رفته و من تنها بودم آن بانو را در حیاط دیدم و از او پرسیدم در اتاق بالایی چه کسی با تو زندگی میکند؟
گفت دخترم در حالی که بسیار حساس بود و اجازه نمیداد کسی حتی به راه پله نزدیک شود.
🍀🍀🍀🍀🍀
🌹🌹🌹🌹🌹
شگفت آورتر این بود که این شخص نورانی وقتی وارد منزل میشد همانند مشعلی از نور بود که اطراف خود را روشن میکرد و وقتی در اتاق فوقانی قرار میگرفت آن نور از طبقه پایین دیده میشد
🍀🍀🍀🍀🍀و حتی دوستان من که هیچ اعتقادی به
مذهب من و امامت امامان معصوم نداشتند نور آن بزرگوار را که همه اطراف را روشن کرده بود، مشاهده میکردند من در این زمینه با آنها هیچ گفت و گویی نمیکردم و نمیباید هم میکردم آنها میگفتند
🌹🌹🌹🌹🌹
این جوان نورانی علوی و از فرزندان حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) است و چون آن مرد نورانی را فقط در بعضی شبها میدیدند میگفتند او دختر این پیر زن را به عقد موقت خود درآورده و شیعیان این کار را جایز میدانند ولی به نظر ما اهل سنت عقد موقت بین زن و مرد حرام است
🍀🍀🍀🍀🍀
🌹🌹🌹🌹🌹
رفت و آمد آن بزرگوار به صورت معجزه آسا مشاهده آن نور که حتی همراهیان من نیز میدیدند و مرا هر روز بیشتر به فکر فرو میبرد.
🍀🍀🍀🍀🍀
فکری که بر دلم سنگینی میکرد و هراسی در آن انداخته بود.
یک روز آن بانوی مخدره را در حیاط خانه دیدم. فرصت را غنیمت شمرده و به آرامی به او نزدیک شدم و گفتم ای بانو مدتی است که میخواهم از شما سؤالی بپرسم و گفت و گویی داشته باشم.
🌹🌹🌹🌹🌹
ولی وجود ،همراهان مانع از آن شده است. خواهش دارم که هرگاه مرا در این خانه تنها دیدی از آن بالا به پایین بیایی تا پرسش خویش را با تو در میان .بگذارم آن مجلله تا این جمله را شنید
بلافاصله گفت:
من هم میخواستم تو را از رازی آگاه سازم ولی به خاطر وجود همراهانت موقعیت مناسبی پیش نیامده بود
🍀🍀🍀🍀🍀
گفتم: چه میخواستی بگویی؟
🍀🍀🍀🍀🍀
گفت به شما میفرمایند: «با مسایل اعتقادی
شریکان و همراهانت با خشونت برخورد مکن. با آنها به مباحثه و مجادله مپرداز آنها در ظاهر با تو صمیمی و دوست،اند، ولی در باطن دشمن تو !هستند با آنها مدارا کن و راز دل نگه دار و از این گفت و گو نیز با خبرشان منما.»
🌹🌹🌹🌹🌹
از این که در شروع گفت وگو به من گفت:
میفرمایند با مسایل اعتقادی دوستان و همراهانت با خشونت برخورد مکن شگفت زده
شدم و پرسیدم چه کسی میفرمایند؟
با هیبتی ،خاص اخم کرد و گفت: خودم میگویم اما من به خاطر هیبتی که از آن زن در دلم افتاد جسارت و جرئت آن را نیافتم که او را به اولصحبت خودش برگردانم
🍀🍀🍀🍀🍀
🌹🌹🌹🌹🌹
بگویم که شما خودتان گفتید: «میفرمایند.»
از این جهت :پرسیدم کدام دوستان و همراهان را میگویید؟ من گمان کردم منظورش دوستان همکاروانی است که از اصفهان همراه ایشان برای حج به سمت مکه حرکت کردیم.
🍀🍀🍀🍀🍀
او گفت: منظورم شرکای اصفهانی است که فعلا در همین خانه با تو به سر میبرند.
او راست میگفت با همین همراهان اختلافی در مسایل اعتقادی و دینی داشتیم و در اصفهان که بودیم شکایت مرا به نزد حاکم برده بودند و خبر آن نیز به من رسیده بود. و چون جان خود را د خطر ،دیدم مدتی خود را پنهان ساختم روز دیگر به آن بانو گفتم: از ارتباط و نسبتی با صاحب این خانه داری برایم بگو.
🍀🍀🍀🍀🍀
🌹🌹🌹🌹🌹
گفت:
من خادمه امام حسن عسکری(ع) بودم و در منزل ایشان خدمت میکردم گفتم مرا پرسشی است تو را به خدا سوگند که پرسشم را پاسخ بدهی و پیرزن منتظر شد که من سؤالم را طرح .کنم گفتم آیا حضرت غایب(ع) را با چشم خویش دیده ای؟
🍀🍀🍀🍀🍀
گفت: ای ،برادر من او را ندیده بودم زیرا وقتی از سامرا به دلیلی عازم کشور مصر شدم، خواهرم - نرجس خاتون - به حضرت قائم(ع) باردار بود و
امام عسکری(ع) به من فرمودند:
تو حضرت غایب(ع) را خواهی دید و همان گونه که به من خدمت کردی به او نیز خدمت خواهی کرد.
🌹🌹🌹🌹🌹
تا این که بعد از بیست سال زندگی در مصر، امسال قبل از موسم حج مردی از خراسان که خوب عربی نمیدانست در مصر به دیدنم آمد
🍀🍀🍀🍀🍀
🌹🌹🌹🌹🌹
مردی از خراسان بدیدنم آمد
سی دینار (طلا) به عنوان هزینه سفر برایم آورد و از حضرت غایب(ع) فرمان آورده بود
🍀🍀🍀🍀🍀
که قبل از فرا رسیدن زمان حج، از کشور مصر به سمت مکه حرکت کنم و من به عشق دیدار او راهی مکه شدم و در این خانه سکنا گزیدم ابوالحسن میگوید ده سکه نقره برای ادای نذر کنار گذاشته بودم زیرا نذر کرده بودم، ده سکه در مقام ابراهیم بیاندازم.
شش عدد از آنها از سکه هایی بود که که مأمون بعد از قبول ولایت عهدی از سوی امام رضا(ع) به نام آن حضرت ضرب کرده بود.
🌹🌹🌹🌹🌹
ناگهان به نظرم رسید که خوب است این ده سکه را به فرزندان حضرت فاطمه(س) بدهم که ثواب آن هم بیشتر است. پس بهتر است آنها را به آن بانو بسپارم تا به آن بزرگوار برساند.
🍀🍀🍀🍀🍀
🌹🌹🌹🌹🌹
گفتم شمااین ده سکه را به یکی از فرزندان حضرتفاطمه(س) برسانید و البته میدانستم که سکه ها را به همان آقایی که شبها به طور معجزه آسا وارد خانه میشوند خواهد داد.
🍀🍀🍀🍀🍀
او سکه ها را گرفت و به اتاق بالایی رفت و مدتی طول کشید تا برگردد. همین که برگشت ده سکه را جلوی من گذاشت اما سکه ها سکه های قبلی نبود یعنی آن شش تایی که به نام امام رضا (ع) ضرب شده بود برداشته شده و شش سکه معمولی به جای آن گذاشته شده بود.
🌹🌹🌹🌹🌹
فرمودند:
ما را در این سکه ها حقی نیست، همان جایی که نذر کرده ای ،بیانداز اما سکه هایی را که به نام جد ما ضرب شده برداشتیم و شش سکه رایج به جای آن فرستادیم و تو این تبدیل را از ما بپذیر
🍀🍀🍀🍀🍀
🌹🌹🌹🌹🌹
به آن زن گفتمتوقیعی از آن غایب از نظر(ع) برای قاسم بن علا در آذربایجان صادر شده ویک نسخه از آن نزد من ،است آن را به شخصی که توقیعات آن حضرت(ع) را دیده عرضه نما میخواهم بدانم آیا نسخه من صحيح است یا نه؟
🍀🍀🍀🍀🍀
گفت توقیع را به من بده که من آنها را میشناسم و من در یافتم که خود او به توقیعات آشناست توقیع را به او دادم، گفت: اینجا خواندن آن برایم ممکن نیست و برخاست و به اتاق بالایی رفت و بعد از مدتی بازگشت و گفت :
نسخه توقیع صحیح است.
🌹🌹🌹🌹🌹
می فرمایند:
چگونه بر پیامبر صلوات میفرستی؟
گفتم با این جمله
اللهُم صَلِّ عَلَى محمد و آل محمد و بارِک عَلَی
محمّد و آل محمد کأفْضَل ما صليت وبارکت و
ترحمت على إبراهيم و آل إبراهيم إنک حميد مجيد.
🍀🍀🍀🍀🍀
🌹🌹🌹🌹🌹
آن علیا مخدره برخاست و رفت [معلوم بود که حتى یک کلمه از نزد خود چیزی نمیگوید و فردا در موقعیتی مناسب نزد من آمد و با او دفتر کوچکی بود. دفتر را نزد من گذاشت و گفت
🍀🍀🍀🍀🍀
می فرمایند:
هرگاه خواستی بر پیامبر و اهل بیت طاهرینش صلوات بفرستی این گونه که ما برای تو فرستادیم، صلوات بفرست.
دفتر را برداشتم و از روی آن صلوات را نوشتم و هر روز میخواندم.
🌹🌹🌹🌹🌹
بعد از این بسیار شبها منتظر میشدم تا شاید جمال آن حضرت(ع) را ببینم. بسی شبها که میدیدم از بالا به پایین میآید و همان نور از منزل بیرون میرفت و من در پی او روان میشدم ولی هرگاه میخواستم به او نزدیکتر شوم نمیشد
🍀🍀🍀🍀🍀
🌹🌹🌹🌹🌹
مشاهده من از آن حضرت بدینصورت بود که نور او را میدیدم اما شخص او را نمیدیدم
🍀🍀🍀🍀🍀
تا وارد مسجد الحرام میشد از چشمم غایب میگردید مردان بسیاری را دیدم که به آن منزل میآمدند و آن زن با آنان گفت وگو میکرد اما من نمیفهمیدم که چه میگویند. نامه ای به دست آن بانو میدادند و او به اتاق بالا میرفت و بر میگشت و نامه ای که گویا دربردارنده جواب آنها بود به ایشان میداد
🌹🌹🌹🌹🌹
در قافله ای که از مکه به سمت بغداد میآمدیم مردان صالحی را مشاهده میکردم که آنها را در آن منزل در حال صحبت با آن بانوی گرامی دیده بودم.
🍀🍀🍀🍀🍀
صلوات اهدایی حضرت این گونه بوده است:
اَللَّـهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّد سَيِّدِ الْمُرْسَلينَ، وَ خاتَمِ النَّبِيّينَ،
خدايا!بر محمّد درود فرست،آن سرور فرستادگان و پايانبخش پيامبران
وَ حُجَّةِ رَبِّ الْعالَمينَ، الْمُنْتَجَبِ في الْميثاقِ،
و برهان پروردگار جهانيان،آن برگزيده خدا در عالم الست،
الْمُصْطَفي فيِ الظِّلالِ الْمُطَهَّرِ مِنْ کُلِّ آفَة،
انتخاب شده او در ملکوت،پاکيزه از هر آفت،
الْبَريءِ مِنْ کُلِّ عَيْب، الْمُؤَمَّلِ لِلنَّجاةِ،
بري از هر عيب،همان که از او آرزوي نجات برند،
الْمُرْتَجي لِلشَّفاعَةِ، الْمُفَوَّضِ اِلَيْهِ دينُ اللهِ،
و اميد شفاعت از او دارند،آنکه دين خدا به او واگذار گشته،
اَللَّـهُمَّ شَرِّفْ بُنْيانَهُ وَ عَظِّمْ بُرْهانَهُ، وَ اَفْلِحْ حُجَّتَهُ، بار خدايا بنيادش را شرف بخش،و برهانش را بزرگ گردان،و حجّت او را پيروز کن،
وَ ارْفَعْ دَرَجَتَهُ، وَ اَضِئْ نُورَهُ، وَ بَيِّضْ وَجْهَهُ،
و پايه اش را برافراز،و نورش را برافروز و رويش را سپيد کن
وَ اَعْطِهِ الْفَضْلَ وَالْفَضيلَةَ، وَ الْمَنْزِلَةَ وَ الْوَسيلَةَ وَ الدَّرَجَةَ الرَّفيعَةَ،
و فضلش عطا کن،و به او جايگاه و دستآويز و رتبه بلند عنايت کن،
وَ ابْعَثْهُ مَقاماً مَحْمُوداً يَغْبِطُهُ بِهِ الاَْوَّلُونَ وَالأخِرُونَ،
و او را در جايگاه ستودهاي که گذشتگان و آيندگان به آن رشک برند برانگيز،
وَصَلِّ عَلي اَميْرِالْمُؤْمِنينَ، وَ وارِثِ الْمُرْسَلينَ، وَ قآئِدِ الْغُرِّ المُحَجَّلينَ،
و بر علي امير مؤمنان و وارث رسولان و پيشواي نيکان با چهرههاي درخشان
وَ سَيِّدِ الْوَصِيّينَ، وَحُجَّةِ رَبِّ الْعالَمينَ،
و سرور اوصياء و برهان پروردگار جهانيان درود فرست
وَ صَلِّ عَلَي الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ اِمامِ الْمُؤْمِنينَ،
و بر حسن بن علي پيشواي مؤمنان،
وَ وارِثِ الْمُرْسَلينَ، وَ حُجَّةِ رَبِّ الْعالَمينَ،
و وارث رسولان و برهان پروردگار جهانيان درود فرست!
وَ صَلِّ عَلَي الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ اِمامِ الْمُؤْمِنينَ
و بر حسين بن علي پيشواي مؤمنان،
وَ وارِثِ الْمُرْسَلينَ، وَ حُجَّةِ رَبِّ الْعالَمينَ
و وارث رسولان،و برهان پروردگار جهانيان درود فرست
وَ صَلِّ عَلي عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ اِمامِ الْمُؤْمِنينَ
و بر علي بن الحسين پيشواي مؤمنان،
وَ وارِثِ الْمُرْسَلينَ وَ حُجَّةِ رَبِّ الْعالَمينَ،
و وارث رسولان،و برهان پروردگار جهانيان درود فرست
وَ صَلِّ عَلي مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ اِمامِ الْمُؤْمِنينَ،
و بر محمّد بن علي پيشواي مؤمنان،
وَ وارِثِ الْمُرْسَلينَ، وَ حُجَّةِ رَبِّ الْعالَمينَ،
و وارث رسولان،و برهان پروردگار جهانيان درود فرست،
وَ صَلِّ عَلي جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّد، اِمامِ الْمُؤْمِنينَ،
و بر جعفر بن محمّد پيشواي مؤمنان،
وَ وارِثِ الْمُرْسَلينَ، وَحُجَّةِ رَبِّ الْعالَمينَ،
و وارث رسولان،و برهان پروردگار جهانيان درود فرست،
وَ صَلِّ عَلي مُوسَي بْنِ جَعْفَر اِمامِ الْمُؤْمِنينَ،
و بر موسي بن جعفر پيشواي مؤمنان
وَ وارِثِ الْمُرْسَلينَ، وَ حُجَّةِ رَبِّ الْعالَمينَ،
و وارث رسولان و برهان پروردگار جهانيان،درود فرست،
وَ صَلِّ عَلي عَلِيِّ بْنِ مُوسي، اِمامِ الْمُؤْمِنينَ،
و بر علي بن موسي پيشواي مؤمنان
وَ وارِثِ الْمُرْسَلينَ، وَ حُجَّةِ رَبِّ الْعالَمينَ،
و وارث رسولان و برهان پروردگار جهانيان،درود فرست،
وَ صَلِّ عَلي مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ، اِمامِ الْمُؤْمِنينَ،
و بر محمّد بن علي پيشواي مؤمنان وَ وارِثِ الْمُرْسَلينَ،
وَ حُجَّةِ رَبِّ الْعالَمينَ، و وارث رسولان و برهان پروردگار جهانيان،درود فرست،
وَ صَلِّ عَلي عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّد، اِمامِ الْمُؤْمِنينَ،
و بر علي بن محمّد پيشواي مؤمنان
وَ وارِثِ الْمُرْسَلينَ، وَ حُجَّةِ رَبِّ الْعالَمينَ،
و وارث رسولان و برهان پروردگار جهانيان،درود فرست،
وَ صَلِّ عَلَي الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ، اِمامِ الْمُؤْمِنينَ، و بر حسن بن علي پيشواي مؤمنان
وَ وارِثِ الْمُرْسَلينَ، وَ حُجَّةِ رَبِّ الْعالَمينَ،
و وارث رسولان و برهان پروردگار جهانيان،درود فرست،
وَصَلِّ عَلَي الْخَلَفِ الْهادِي الْمَهْدِيِّ، اِمامِ الْمُؤْمِنينَ،
و بر يادگار پيامبران و امامان و هدايتگر هدايت يافته،پيشواي مؤمنان،
وَ وارِثِ الْمُرْسَلينَ، وَحُجَّةِ رَبِّ الْعالَمينَ
، و وارث رسولان، و برهان پروردگار جهانيان،درود فرست،
اَللَّـهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّد واَهْلِ بَيْتِهِ الاَْئِمَّةِ الْهادينَ،
بار خدايا!بر محمّد و خاندانش درود فرست،آن پيشوايان رهنما
الْعُلَمآءِ الصّادِقينَ، الاَْبْرارِ الْمُتَّقينَ، دَعآئِمِ دينِک،
و عالمان راستگو،و نيکان پرهيزگار،آنانکه ستونهاي دين تو
وَ اَرْکانِ تَوْحيدِکَ، وَ تَراجِمَةِ وَحْيِکَ وَ حُجَجِکَ عَلي خَلْقِکَ،
و پايه هاي توحيدت و ترجمان وحيت و حجّتهاي تو بر آفريدههايت،
وَ خُلَفآئِکَ في اَرْضِکَ، الَّذينَ اخْتَرْتَهُمْ لِنَفْسِکَ،
و جانشينان تو در زمينت هستند،هم آنانکه بر
اي خود اختيار کردي.
وَاصْطَفَيْتَهُمْ عَلي عِبادِکَ، وَارْتَضَيْتَهُمْ لِدينِکَ
و بر بندگانت برگزيدي،و براي دينت پسنديدي،
وَخَصَصْتَهُمْ بِمَعْرِفَتِکَ، وَجَلَّلْتَهُمْ بِکَرامَتِکَ،
و به شناخت خويش اختصاص دادي،و به کرامت خود بزرگيشان بخشيدي،
وَ غَشَّيْتَهُمْ بِرَحْمَتِکَ، وَ رَبَّيْتَهُمْ بِنِعْمَتِکَ،
و به رحمتت فرو گرفتي،و به نعمتت پروراندي،
وَ غَذَّيْتَهُمْ بِحِکْمَتِکَ، وَ اَلْبَسْتَهُمْ نُورَکَ،
و به حکمتت به ايشان غذا دادي و لباس نور بر اندامشان پوشاندي
وَ رَفَعْتَهُمْ في مَلَکُوتِکَ، وَ حَفَفْتَهُمْ بِمَلائِکَتِکَ
و مقامشان را در ملکوتت بنلد گردانيدي،و در پوشش و حمايت فرشتگانت درآوردي،
وَشَرَّفْتَهُمْ بِنَبِيِّکَ، صَلَواتُکَ عَلَيْهِ وَ آلِهِ،
و به پيامبرت که درود تو بر او و خاندانش باد-شرافتشان بخشيدي.
اَللَّـهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّد وَ عَلَيْهِمْ، صَلوةً زاکِيَةً نامِيَةً کَثيرَةً،
خدايا!بر محمّد و خاندانش درود فرست،درودي پاکيزه،فزاينده
دآئِمَةً طَيِّبَةً، لا يُحيطُ بِها اِلاّ اَنْتَ، وَ لا يَسَعُها اِلاّ عِلْمُکَ،
فراوان پيوسته و خوشايند که جز تو به آن احاطه نيابد،جز دانش تو آن را فرا نگيرد،
وَلايُحْصيها اَحَدٌ غَيْرُکَ، اَللَّـهُمَّ وَصَلِّ عَلي وَلِيِّکَ الْمُحْيي سُنَّتَکَ،
و کسي جز تو شمارش را نداند. خدايا!درود فرست بر وليّت که حياتبخش راه و روشت
الْقآئِمِ بِأَمْرِکَ الدَّاعِي إِلَيْکَ الدَّلِيلِ عَلَيْکَ،حُجَّتِکَ عَلَي خَلْقِکَ،
و بپادارنده فرمانت و دعوت کننده به سويت و رهنماي به هستي ات، و حجّت بر آفريدگان
وَ خَلِيفَتِکَ فِي اَرْضِکَ، وَ شاهِدِکَ عَلي عِبادِکَ،
و جانشينت در زمين، و گواه تو بر بندگانت.
اَللَّـهُمَّ اَعِزَّ نَصْرَهُ، وَ مُدَّ في عُمْرِهِ، وَ زَيِّنِ الاَْرْضَ بِطُولِ بَقآئِهِ،
بار خدايا!يارياش را اقتدار بخش و عمرش را طولاني ساز،و زمين را به طول بقايش بيارايچ
اَللَّـهُمَّ اکْفِهِ بَغْيَ الْحاسِدينَ، وَ اَعِذْهُ مِنْ شَرِّ الْکآئِدينَ،
بار خدايا!او را از ستم حسودان کفايت کن، و از گزند مکّاران پناه ده،
وَازْجُرْ عَنْهُ اِرادَةَ الظّالِمينَ، وَ خَلِّصْهُ مِنْ اَيْدِي الْجَبّارِينَ،
و اراده بيدادگران را از او بازدار،و از دست گردنگشانش رهايي بخش.
اَللَّـهُمَّ اَعْطِهِ في نَفْسِهِ وَ ذُرِّيَّتِهِ وَ شيعَتِهِ وَ رَعِيَّتِهِ،
بار خدايا!به او عطا کن براي خودش و فرزندانش،و پيروانش و رعيتش
وَخاصَّتِهِ وَ عامَّتِهِ وَ عَدُوِّهِ، وَ جَميعِ اَهْلِ الدُّنْيا،
و خاصانش و همه آنانکه فرمانش برند و دشمنانش و همه اهل دنيا
ما تُقِرُّ بِهِ عَيْنَهُ، وَ تَسُرُّ بِهِ نَفْسَهُ
، آنچه که ديدگانش را به آن روشن کني و دلش را به آن شاد نمايي
وَ بَلِّغْهُ اَفْضَلَ ما اَمَّلَهُ فِي الدُّنْيا وَ الاْخِرَةِ، اِنَّکَ عَلي کُلِّشَيْء قَديرٌ
، و او را در دنيا و آخرت به برترين آرزوهايش برسان،به يقين تو بر هر چيز توانايي.
اَللّهُمَّ جَدِّدْ بِهِ مَا امْتَحي مِنْ دينِکَ، وَاَحْيِ بِهِ ما بُدِّلَ مِنْ کِتابِکَ،
بار خدايا!به دست او آنچه از دينت فراموش شده را تازه گردان،و آنچه از معاني کتابت تغيير يافته را زنده کن،
وَ اَظْهِرْ بِهِ ما غُيِّرَ مِنْ حُکْمِکَ، حَتّي يَعُودَ دينُکَ بِهِ
، و آنچه از احکامت دگرگون شده را آشکار ساز،تا دينت به وسيله او
وَ عَلي يَدَيْهِ غَضّاً جَديداً خالِصاً مُخْلَصاً، لا شک فیه
و به دست او شاداب،نوين،ناب و بي آلايش گردد آنچنانکه شکي در آن نبوده
وَ لا شُبْهَةَ مَعَهُ، وَ لا باطِلَ عِنْدَهُ وَلا بِدْعَةَ لَدَيْهِ
، و شبه هاي با آن نباشد،و باطل و بدعتي همراه آن نماند.
اَللَّـهُمَّ نَوِّرْ بِنُورِهِ کُلَّ ظُلْمَة، وَ هُدَّ بِرُکْنِهِ کُلَّ بِدْعَة،
بار خدايا!هر ظلمتي را با نورش روشني بخش،با استوارياش هر بدعتي را ويران کن
وَ اهْدِمْ بِعِزِّهِ کُلَّ ضَلالَة، وَ اقْصِمْ بِهِ کُلَّ جَبّار،
و با پايداريش هر گمراهي را برطرف کن و به دست او پشت هر گردنکشي را با پايداريش بشکن،
وَ اَخْمِدْ بِسَيْفِهِ کُلَّ نار، وَ اَهْلِکْ بِعَدْلِهِ جَوْرَ کُلِّ جآئِر،
و آتش هر آشوبي را با شمشير او خاموش کن و ستم هر ستمگري را با عدل او نابود ساز،
وَاَجْرِ حُکْمَهُ عَلي کُلِّ حُکْم، وَ اَذِلَّ بِسُلْطانِهِ کُلَّ سُلْطان،
و فرمانش را بر هر فرماني چيره گردان و هر سلطنتي را به سلطنتش خوار کن.
اَللَّـهُمَّ اَذِلَّ کُلَّ مَنْ ناواهُ، وَ اَهْلِکْ کُلَّ مَنْ عاداهُ،
بار خدايا!هرکه را که آهنگ او کند به ذلّت نشان و هر که را با او دشمني ورزد هلاک ساز
وَ امْکُرْ بِمَنْ کادَهُ، وَ اسْتَأصِلْ مَنْ جَحَدَهُ حَقَّهُ،
و مکر کن با هر که با او نيرنگ بازد،و هرکه حقش را انکار کند
وَاسْتَهانَ بِاَمْرِهِ، وَ وَسَعي في اِطْفآءِ نُورِهِ، وَ اَرادَ اِخْمادَ ذِکْرِهِ،
و فرمانش را سبک شمارد،و در خاموش کردن نورش بکوشد،و فرونشاندن يادش را اراده نمايد از بن برکن
اَللَّـهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّد الْمُصْطَفي، وَ عَلِيٍّ الْمُرْتَضي، خدايا!درود فرست بر محمّد مصطفي و علي مرتضي،
وَ فاطِمَةَ الزَّهْرآءِ، وَ الْحَسَنِ الرِّضا، وَالْحُسَيْنِ الْمُصَفَّي،
و فاطمه زهرا،و حسن خشنود از قضا،و حسين پاک گشته،
وَ جَميعِ الاَْوْصِيآءِ مَصابيحِ الدُّجي، وَ اَعْلامِ الْهُدي،
و همه اوصيايي که چراغهاي تاريکي،و نشانه هاي هدايت،
وَمَنارِ التُّقي، وَ الْعُرْوَةِ الْوُثْقي، وَ الْحَبْلِ الْمَتينِ،
و مشعلهاي فروزان تقوي،و دستاويز و رشته استوار
وَ الصِّراطِ الْمُسْتَقيمِ، وَ صَلِّ عَلي وَلِيِّکَ وَ وُلاةِ عَهْدِکَ،
و راه راست اند،و بر وليّت و زمامداران پايبند به عهدت
وَ الاَْئِمَّةِ مِنْ وُلْدِهِ، وَ مُدَّ في اَعْمارِهِمْ، وَ زِدْ في اجالِهِمْ،
که امامان از فرزندانش هستند درود فرست،و بر عمرشان بيفزا و به طول حياتشان فزوني بخش،
وَ بَلِّغْهُمْ اَقْصي آمالِهِمْ ديناً وَ دُنْيا وَ آخِرَةً اِنَّکَ عَلي کُلِّ شَيء قَديرٌ.
و به نهايت آرزوهاي ديني و دنيوي و اخرويشان برسان که به يقين تو بر هر چيز توانايي.
اللهم عجل لولیک الفرج
بسم الله الرحمن الرحیم
این سایت گردهمایی عاشقان امام مهدی ع، حجت بن الحسن عسکری ع، امام حی همان امام فراموش شده از یادهاست. باشد تا جمعی گرد هم آییم و یاد آن امام رفته از یادها را زنده کنیم. اللهم عجل لولیک الفرج
فعالیت های این سایت تابع قوانین و مقررات جمهوری اسلامی ایران است.