menusearch
toloekhorshid.ir

داستان های اعجاب آور از کرامات امام مهدی (عج)-طلوع خورشید

جستجو
دوشنبه ۲۵ فروردین ۱۴۰۴ | ۰۳:۰۰:۴۱
۱۴۰۳/۲/۱۵ شنبه
(4)
(0)
داستان های اعجاب آور از کرامات امام مهدی (عج)-طلوع خورشید
داستان های اعجاب آور از کرامات امام مهدی (عج)-طلوع خورشید

آگاهی امام از وضع همسفر و انفاق به او

 

🌹🌹🌹🌹🌹

ابو سوره از بزرگان زیدیه می‌گوید
به قصد زیارت قبر امام حسین ع بیرون آمدم تا نزد آن حضرت طلب آمرزش کنم در وقت
عشا به نماز ایستادم و مشغول تلاوت سوره حمد
شدم و جوانی زیباروی را که ردایی تابستانی
داشت،
دیدم که قبل از من مشغول تلاوت حمد
شده بود و قبل از من نیز تمام کرد.
روز بعد همه از در حرم بیرون آمدیم و وقتی به
کنار فرات رسیدیم، آن جوان به من
گفت:
تو میخواهی به کوفه بروی، پس برو.

من راه فرات را در پیش گرفتم و او راه خشکی را ابوسوره میگوید از دوری اش اندوهگین شدم و
در پی اش به راه افتادم. به من فرمود:
بیا
آنگاه وارد قلعه ای شدیم و خوابیدیم و پس از آن بیدار شدیم هنگامی که بالای کوه فندق
قرار گرفتیم به من فرمود


🍀🍀🍀🍀🍀

تو فردی تنگ دست و عیالوار هستی. به نزد ابوطاهر زرازی برو او از خانه اش برایت خواهد آورد در حالی که در دستش خون قربانی باشد، به او بگو جوانی با فلان مشخصات به تو میگوید:
کیسه دیناری را که نزد مرد نعش کش دفن شده
است به این مرد بده

🌹🌹🌹🌹🌹


ابوسوره میگوید وقتی که وارد کوفه شدم، نزد وی رفتم و آنچه را که آن فرد جوان به من فرمود، به او گفتم. در پاسخ گفت: سمعاً و طاعةً؛ در حالی که دستش آغشته به خون قربانی بود.

 

معجزات امام مهدی ع_سید هاشم بحرانی

🍀🍀🍀🍀🍀

 

حل اختلاف زن و شوهر با دعای امام مهدی (عج)

 

🌹🌹🌹🌹🌹

ابوغالب زراری میگوید:
در کوفه با زنی از طایفه ای معروف به بنوهلال
نساج ازدواج کردم و مهر او در دلم جای گرفت
اما
بین ما بحثی در گرفت که باعث شد آن زن خمشگین و ناراحت از خانه ام خارج شود. به دنبالش رفتم اما از بازگشت امتناع ورزید زیرا در
خانواده خود دارای عزت و احترام بود
سینه ام از آن ماجرا تنگ شد و به سفر رفتم، و همراه با پیرمردی از خانواده او به سوی بغداد
خارج شدیم و نزد حرم رفتیم و حق واجب
زیارت را ادا ،کردیم

🍀🍀🍀🍀🍀

سپس به خانه ابوالقاسم بن
روح نایب خاص امام عصر(ع) که از خلیفه
پنهان شده بود رفتیم و وارد شدیم و سلام .گفتیم گفت اگر حاجتی داری اسمت را اینجا بنویس و ورقه ای را که در دست داشت به من داد و من اسم خودم و اسم پدرم را در آن نوشتم
اندکی نشستیم و سپس او را ترک کردیم و من برای زیارت به سامرا رفتم و زیارت نمودیم و وداع کردیم


🌹🌹🌹🌹🌹

و به خانه شیخ آمدیم شیخ ورقه ای که من اسمم را در آن نوشته بودم، بیرون آورد و
آن را دور مطالبی که در آن نوشته شده بود پیچاند تا آن که به اسم من رسید و آن را به من
داد دیدم که زیر آن با قلمی باریک نوشته شده
بود


🍀🍀🍀🍀🍀


اما درباره زراری راجع به زن و شوهر خداوند
میان آنها را اصلاح فرماید.

🌹🌹🌹🌹🌹

در حالی که من وقتی اسم خودم را نوشتم میخواستم از حضرت (ع) درخواست کنم که برای اصلاح وضع من و همسرم دعا نمایند ولی آن را ننوشتم و تنها اسمم را یادداشت کردم ولی پاسخ مطابق آنچه در خاطرم ،بود صادر شده بود. سپس با شیخ وداع کردیم و از بغداد خارج شدیم تا به کوفه رسیدیم و در همان روز ورود به کوفه یا فردای آن برادران آن زن نزد من آمدند و سلام گفتند و از اختلاف و گفت و گویی که میان من و آنان پیش آمده بود عذرخواهی نمودند و همسرم
به بهترین نحو به خانه ام بازگشت و در طول زندگی مشترکمان میان من و او اختلاف و بگو مگویی رخ نداد و پس از آن بدون اجازه من از خانه ام خارج نشد تا آنکه از دنیا رفت.

 

معجزات امام مهدی ع_سید هاشم بحرانی


🍀🍀🍀🍀🍀

 

عاقبت کوتاهی در حق حضرت

 

🌹🌹🌹🌹🌹

راوندی می‌گوید:
ابا محمد دعلجی، دو پسر داشت، و از بهترین عالمان امامیه بود و روایاتی را شنیده بود و یکی از پسرانش درستکار و غسال اموات بود ولی پسر ،دیگرش اهل کارهای حرام بود. اموالی به ابا محمد پرداخت شده بود که به وسیله آن از جانب امام زمان(ع) حجی را به جای آورد، و این کار از امور متداول شیعیان در آن زمان بود او نیز قسمتی از آن مال را به پسری که اهل فساد بود
پرداخت کرد و خود به حج رفت و هنگامی که
،بازگشت نقل کرد که او در عرفات ایستاده بوده

🍀🍀🍀🍀🍀


و در کنار خود جوانی نیکو منظر و سبزه را در حال ابتهال و تضرع و بهترین اعمال مشاهده کرده است که هنگام نزدیک شدن حرکت مردم به من نگریست و فرمود: ای شیخ آیا شرم نمیکنی؟
عرض :کردم از چه چیز سرورم؟

🌹🌹🌹🌹🌹


فرمود: مالی از جانب کسی که میشناسی برای انجام حج به تو داده شده و تو از آن مال به فاسق شراب خوار میدهی شاید (بینایی) این چشمت از دست برود در حالی که به چشمم اشاره
نموده بود.

و من از آن روز تا کنون در حال خوف و بیم هستم.

ابوعبدالله محمد بن محمد بن نعمان آن ماجرا را شنید و گفت چهل روز از آن ماجرا نگذشته بود که در چشمی که به آن اشاره شد، زائده ای پدیدار گشت و بینایی اش را از دست داد.


معجزات امام مهدی ع_سید هاشم بحرانی

🍀🍀🍀🍀🍀

تعیین مقدار مال نامعلوم توسط حضرت

 

🌹🌹🌹🌹🌹

محمدبن یوسف میگوید:
هنگامی که از عراق بر میگشتم، مردی از اهل مرو با ما بود، که به او محمدبن حصین کاتب می‌گفتند و اموالی متعلق به امام(ع) در دست او بود و از من درباره آن حضرت(ع) پرسید و من دلایلی را که میدانستم به او گفتم گفت آیا بالاتر از حاجز [نماینده ای] هست؟
گفتم: آری، شیخ.
گفت: اگر خداوند درباره آن از من سؤال کند،
خواهم گفت که تو مرا به آن امر کردی. :گفتم باشد و از نزدش بیرون آمدم. چند سال بعد او را دیدم به من گفت به قصد عراق خارج شدم در حالی که اموال (امام(ع) همراهم بود. ۲۰۰ دینار از آن را به وسیله عامر فارسی و احمد کلثومی، فرستادم و آن را برای امام(ع) مکتوب نمودم و از ایشان(ع) درخواست دعا کردم. پاسخ آن صادر گردید و در آن آمده بود


🍀🍀🍀🍀🍀

که آن ،اموال ۱۰۰۰ دینار
بوده است در حالی که من به دلیل تردیدی که
داشتم ۲۰۰ دینار را برای ایشان فرستاده بودم و
نیز
آمده بود که باقی آن اموال نزد تو است و
همان طور بود همچنین فرموده بودند


🌹🌹🌹🌹🌹

اگر خواستی آن را به کسی بدهی، به ابوالحسن اسدی در ری بده
محمدبن یوسف میگوید به او گفتم آیا واقعاً
همان طور بود که امام(ع) برایت نوشته بودند؟ :گفت ،آری من ۲۰۰ دینار فرستاده بودم زیرا شک داشتم و خداوند بدین وسیله شک مرا از بین برد و پس از دو یا سه ،روز خبر فوت حاجز رسید. به نزد او رفتم و آن خبر را به وی رساندم و او از آن خبر اندوهناک شد.
:گفتم اندوهناک مشو که این خبر، دلیل صحت توقیع امام(ع) برای تو است؛ نخست اینکه آن حضرت (ع) از مقدار آن اموال خبر دادند و دیگر آنکه به دلیل آگاهی از مرگ حاجز، دستور
همکاری با اسدی را دادند.


🍀🍀🍀🍀🍀

آگاهی امام از علاقه درونی

 

🌹🌹🌹🌹🌹


تمیمی از قول مردی از استرآباد میگوید به منطقه عسکر محل سکونت امام عسکری(ع)
رفته بودم و سی دینار درون کیسه ای همراه من بود که یک دینار شامی در میان آن بود به درب بیت امام(ع) رفتم و آنجا نشسته بودم که زن یا جوانی تردید از من است بیرون آمد و گفت:
آنچه را همراه داری بده گفتم چیزی همراه ندارم. او به داخل رفت و بیرون آمد و


🍀🍀🍀🍀🍀


فرمود: همراه تو سی ،دینار درون کیسه ای سبزرنگ قرار دارد که یک دینار آن شامی و همراه آن انگشتری است که آن را دوست می‌داری آنچه را همراه داشتم به او دادم و انگشتر را پس گرفتم.


🌹🌹🌹🌹🌹

 

روا شدن حاجت ناگفته توسط حضرت

 

🌹🌹🌹🌹🌹

 
مسرور طباخ میگوید:
در مورد تنگدستی که برایم پیش آمده بود، به حسن بن راشد نامه ای نوشتم، ولی او را در خانه نیافتم و بازگشتم و وارد شهر اباجعفر امام
جواد(ع) شدم


🍀🍀🍀🍀🍀

مردی که اصلاً صورتش را ندیدم دستم را گرفت و کیسه ای سفید در دستم نهاد نگاه کردم دیدم که روی آن نوشته ای بود
که درون آن دوازده دینار است
و روی کیسه
نوشته شده بود: «مسرور طباخ.»


معجزات امام مهدی ع_ سید هاشم بحرانی


🌹🌹🌹🌹🌹

 

استدلال حضرت برای جویندگان امام

 

🌹🌹🌹🌹🌹


ابوالرجای مصری که از افراد صالح است می‌گوید:
برای یافتن امام(ع) پس از شهادت حضرت ابا محمد امام عسکری (ع) بیرون آمدم و با خود می‌گفتم اگر چیزی (جانشینی) وجود داشت،پس از سه سال آشکار میشد در همین حال، صدایی را شنیدم اما کسی را مشاهده نکردم که فرمود

🍀🍀🍀🍀🍀


ای نصربن عبدربه به مصریان ،بگو آیا پیامبر خدا(ص) را دیدید که به او ایمان آوردید؟


🌹🌹🌹🌹🌹

ابوالرجا میگوید و من نمیدانستم که نام پدرم عبد ربه بوده است زیرا در مدائن به دنیا آمده بودم و ابا عبدالله نوافلی مرا به مصر آورده بود و در آنجا بزرگ شده بودم و هنگامی که آن صدا را ،شنیدم بی درنگ بیرون آمدم و بازگشتم!


معجزات امام مهدی ع_ سید هاشم بحرانی

 

پاسخی که قبل از آمدن پرسشگر رسید


🍀🍀🍀🍀🍀

🌹🌹🌹🌹🌹

احمد بن ابی روح می‌گوید

برای رساندن اموالی به خضر بن محمد، به بغداد رفتم و او از من خواست تا آنها را به ابوجعفر - محمد بن عثمان عمری - [نایب خاص امام عصر(ع)] بپردازم و سفارش کرد که آن را به کسی غیر او ندهم و خواست تا از او بخواهم برای شفای بیماریش دعا کند و این که از او بپرسم آیا
پوشیدن پوست جایز است یا نه؟
وارد بغداد شدم و به سراغ عمری رفتم از گرفتن
،اموال اجتناب کرد و گفت: به سراغ محمد بن
احمد
برو و اموال را به او بده که او مأمور دریافت
آن شده .است و به نزد وی رفتم و اموال را تسلیم کردم نامه ای را به من داد که در آن نوشته بود:


🍀🍀🍀🍀🍀

به نام خداوند بخشنده و مهربان درخواست دعا برای بیماری ای که داری نمودی، خداوند تو را عافیت دهد و آفات را از تو دفع نماید و حرارتی را که احساس میکنی از تو برگیرد و جسمت را
عافیت و صحت دهد اما درباره آنچه نماز گزاردن
در آن جایز است سؤال کرده ای


🌹🌹🌹🌹🌹

نماز خواندن با پوست سمور و سنجاب و روباه برای تو و دیگران حرام است ولی پوست مأکول اللحم (حیواناتی که گوشتشان برای خوردن حلال است )که به وسیله یکی از شیعیان یا فردی از اهل سنت که مورد اعتماد تو باشد ذبح شود، در صورتی که پوششی غیر از آن نداشته باشی پوشیدن آن جایز است و در این صورت نماز خواندن با آن نیز اشکالی ندارد.


معجزات امام مهدی ع_سید هاشم بحرانی


🍀🍀🍀🍀🍀

ارسال لوازم کفن توسط حضرت

 

🌹🌹🌹🌹🌹

جعفربن محمد متیل میگوید:
محمّد بن عثمان سمان معروف به عمری، نایب خاص امام عصر(ع) مرا فرا خواند و چند قطعه پارچه راه راه و یک کیسه محتوی چند درهم به من داد و گفت


🍀🍀🍀🍀🍀


لازم است که هم اکنون به واسط بروی و اینها را که به تو دادم به نخستین کسی بدهی که پس از سوار شدن بر مرکب برای رفتن به شط واسط به استقبال تو می‌آید.
میگوید: از این مأموریت اندوه گرانی در دلم نشست و با خود گفتم آیا شخصی مانند من را با این کالای ناچیز به چنین مأموریتی میفرستند؟
می گوید سوار بر مرکب به واسط رفتم و از اولین مردی که با من دیدار ،کرد، پرسیدم:

حسن بن محمد صیدلانی وکیل [امام] در واسط کجاست؟
گفت:
من همان هستم تو کیستی؟
:گفتم من جعفربن محمدبن متیل هستم.
میگوید مرا به نام میشناخت و بر من سلام کرد
و من نیز بر وی سلام کردم و معانقه نمودم


🌹🌹🌹🌹🌹

گفتم ابوجعفر عمری (نایب خاص امام ع) سلام رساند و این چند قطعه پارچه و این کیسه را داد که آن را به شما
تسلیم کنم. گفت ،الحمد لله محمد بن عبدالله حائری درگذشته است و من برای فراهم کردن کفن او بیرون آمده.ام جامه دان را گشود و به ناگاه دیدیم که در ،آن لوازم مورد نیاز از قبیل کفن و کافور موجود بود و اجرت حمّال هم درون آن کیسه قرار داشت تابوتش را تشییع کردیم و من بازگشتم.


معجزات امام مهدی ع_سید هاشم بحرانی

🍀🍀🍀🍀🍀

 

 

اللهم عجل لولیک الفرج

احادیث امام مهدی عجل الله

گروه تلگرامی حسینیه امام مهدی (عج)

پرسش های متداول

پرسش های متداول

وظیفۀ شیعیان در زمان غیبت امام مهدی ع چیست؟

اللهم عجل لویلک الفرج

اللهم عجل لویلک الفرج

گردهمایی های مهدوی

گردهمایی های مهدوی

خدایا برسان مهدی موعودت را! جمع شده ایم تا ظهور حضرتش را از خدا بخواهیم