🌹🌹🌹🌹🌹
علی بن حسین یمانی میگوید:
در بغداد بودم که کاروان یمن آماده حرکت بود و
میخواستم با آنها حرکت کنم، اما به امام
زمان(ع) نامه ای نوشتم و استدعا نمودم که ایشان اجازه فرمایند. جواب آمد:
با آنها مرو که رفتن با آنها برای تو خیر ندارد، و
در کوفه بمان.
من ماندم و کاروان رفت [در راه] قبیله حنظله
بر آنها تاخت و تار و مارشان کرد.
دوباره نامه ای نوشتم و برای سفر از طریق دریا اجازه خواستم اما اجازه نفرمودند. من راجع به کشتیهایی که در آن سال، از راه دریا رفته بودند پرسیدم معلوم شد هیچ کدام سالم نرسیده است و جماعتی از دزدان هندی که به آنها «بوارح»
میگویند به آنها شبیخون زده و اموالشان را
ربوده اند.
🍀🍀🍀🍀🍀
به زیارت ائمه سامرا(ع) رفته بودم. هنگام غروب،
کنار درب حرم بودم و با هیچ کس سخن نگفته
وخودم را به کسی معرفی نکرده بودم. پس از اتمام زیارت درون مسجد نماز میخواندم که خادمی نزد من آمد و گفت برخیز بیا
:گفتم به کجا؟
گفت: به منزل.
:گفتم مرا میشناسی؟ شاید تو را نزد دیگری
فرستاده اند.
گفت نه فقط نزد تو فرستاده اند تو علی بن
،حسین فرستاده جعفر بن ابراهیم هستی سپس
مرا به خانه حسین بن احمد برد و با او درگوشی صحبت کرد و من نفهمیدم چه گفت.
سپس هرچه را احتیاج داشتم برایم آورد. سه روز نزدش بودم و از او اجازه گرفتم که از درون خانه زیارت کنم، به من اجازه :فرمود و شب زیارت کردم
معجزات امام مهدی ع_سید هاشم بحرانی
🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹🌹🌹
حسن بن فضل یمانی میگوید پدرم نامه ای را با خط خود به حضرت قائم(ع) ،نوشت و برایش جواب آمد. سپس، من هم به خط خود نامه ای نوشتم که جواب آن نیز آمد. آنگاه مردی از فقهای هم مذهبمان نامه ای به
خط خود نوشت ولی جواب نیامد. گویا علتش این
بود که آن مرد، قرمطی (فرقه ای ک محمد بن اسماعیل فرزند امام صادق ع را امام میدانسته) شده بود.
حسن بن فضل میگوید:
من،
ائمه عراق را زیارت کردم و آنگاه برای
زیارت امام رضا (ع) به طوس رفتم و تصمیم
گرفتم که بیرون نروم جز اینکه امر [امامت
حضرت قائم(ع) و پذیرفته شدنم توسط آن
حضرت برایم روشن شود و حوایجم روا گردد، اگر
چه آنقدر بمانم که گدایی کنم.
اما در آن میان دلم از ماندن تنگ شد و ترسیدم
که زمان حج از دستم برود.
روزی نزد محمد بن احمد رفتم تا از او تقاضای
کمک کنم به من
:گفت به فلان مسجد برو
مردی به دیدن تو خواهد آمد و من به آنجا
که.رفتم مردی نزدم ،آمد و چون مرا دید خندید و گفت غم مخور که امسال حج خواهی گزارد و با
سلامت به سوی همسر و فرزندانت بازخواهی
گشت. خاطر جمع شدم و با خودم گفتم [آیا]
پاداش من نزد این آقا [ یعنی امام زمان(ع)] این است من دعای ایشان را میخواهم ولی ایشان برایم مال دنیا میفرستند و ممکن است
مقصودش کمی مبلغ بود نادانی کردم و آن را پس دادم و نامه ای نوشتم گیرنده نامه در آن باره به من اشاره ای نکرد و چیزی نگفت اما پس از آن سخت پشیمان شدم و با خود گفتم من به
دلیل رد کردن احسان مولایم کافر شدم به
همین خاطر نامه ای نوشتم و از کار خود عذر خواستم و به و به گناه خود اقرار کردم و آمرزش
طلبیدم و نامه را فرستادم و خود ماندم و دست بر هم میمالیدم و فکر میکردم و با خود میگفتم:اگر دینارها به من برگردد بندش را باز نمیکنم و تصرفی نمینمایم تا آنها را به پدرم برسانم که هر چه بخواهد نسبت به آن انجام دهد زیرا او از من داناتر است.
🍀🍀🍀🍀🍀
توقیعی از سوی امام زمان(ع) برای فرستاده ای که پول را نزد من آورده بود، رسید
که:
بد کردی که به آن مرد اطلاع ندادی که ما گاهی
نسبت به دوستانمان چنین میکنیم [ یعنی
هدیه ای برای آنها فرستیم و چه بسا خود آنها به
عنوان تبرک چیزی از ما تقاضا میکنند.
همچنین توقیع مبارکی نیز برای من صادر گردید
که:
🌹🌹🌹🌹🌹
خطا کردی که احسان ما را رد کردی اما چون از خدا طلب آمرزش نمودی، خداوند تو را آمرزید.
ولی چون قصدت این است که از آن استفاده
نکنی و خرج ننمایی آنها را از تو بازداشتیم اما آن
جامه را داشته باش تا لباس احرامت نمایی
بار دیگر راجع به دو موضوع به محضر آن حضرت نامه ای نوشتم و قصد داشتم که موضوع سوم را نیز بنگارم اما از ترس این که مبادا مورد پسندشان واقع نشود از آن خودداری کردم.
🍀🍀🍀🍀🍀
پس از مدتی با تعجب جواب آن دو موضوع به همراه شرح موضوع سوم که فقط از دلم گذشته بود از ناحیه مقدسه به دستم رسید.
در نیشابور با جعفر بن ابراهیم نیشابوری توافق
کردم که در مسافرت همراه او و هم کجاوه او .باشم وقتی به بغداد ،رسیدم پشیمان شدم و قرارم را با او پس گرفتم و در جستجوی هم کجاوه ای برآمدم. نزد ابن وجنا رفتم و تقاضا کردم مرکبی به من کرایه دهد و دیدم که راضی نیست. اما پس از مدتی خودش نزد من آمد و گفت: من به دنبالتو میگردم از جانب امام زمان(ع) به من فرموده اند که تو همراه من شوی، و به من فرموده اند که با تو خوش رفتاری کنم و هم ،کجاوه ای پیدا نمایم و مرکوبی کرایه کنم.
معجزات امام مهدی ع_سید هاشم بحرانی
🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹🌹🌹
محمد بن صالح میگوید
هنگامی که پدرم از دنیا رفت امر وکالت اخذ
اموال و سهم امام(ع)] به عهده من گذارده شد.
پدرم از مال غریم [ نذورات و سهم امام(ع)] از
مردم سفته هایی داشت، و من به محضر آن
حضرت (ع) نامه ای نوشتم و ایشان را آگاه نمودم.
🍀🍀🍀🍀🍀
امام(ع) پاسخ فرمودند:
از آنها مطالبه کن و همه را [بدون مسامحه] از
آنان بگیر و
همه غیر از مردی که سفته ای به مبلغ ۴۰۰ دینار داشت دین خود را پرداختند. نزد آن شخص رفتم
آن مال را از او مطالبه کردم اما او مدام امروز و
فردا میکرد و پسرش مرا تحقیر میکرد و حتی به من نسبت سفاهت .داد شکایتش را به پدرش کردم پدرش :گفت مگر چه شده؟ کنایه از این که کار خوبی کرده من ریشش را مشت کردم
و پایش را گرفتم و به میان منزل کشیدم و
لگدهای بسیاری به او زدم
پسر بیرون دوید و از اهل بغداد استغاثه کرد و گفت: این قمی ،رافضی پدرم را کشت جماعتی از
اهل بغداد دور من جمع شدند. من نیز بر مرکب سوار شدم و گفتم آفرین بر شما ای اهل بغداد عليه مظلومی غریب از ظالم جانبداری میکنید؟ من اهل همدان و سنی مذهبم و این مرد مرا به قم و مذهب رافضی نسبت میدهد تا حق و اموالم را ببرد. مردم به او حمله کردند و میخواستند به دکانش بریزند که آرامشان کردم و در آن هنگام صاحب سفته مرا طلبید و سوگند خورد مالم را بپردازد و من نیز مردم را بیرون کردم
معجزات امام مهدی ع_سید هاشم بحرانی
🌹🌹🌹🌹🌹
بدر،غلام احمد بن حسن میگوید
وارد جبل(شهری در قدیم) شدم در حالی که معتقد به امامت حضرت صاحب الامر(ع) نبودم ولی اولاد علی را دوست میداشتم تا آنکه یزید بن عبدالله، از دنیا رفت و در زمان بیماریش وصیت کرد که اسب او را با شمشیر و کمربندش به مولایش حضرت قائم(ع).بدهند من ترسیدم اگر آن اسب را به اذکوتکین ( یکی از حکام پادشاه عباسی)ندهم، آزاری از جانب او به من رسد لذا آن اسب و شمشیر و کمربند را پیش خود به هفتصد دینار قیمت کردم و آنها را به
سلطان دادم و این ماجرا را به هیچ کس نگفتم
🍀🍀🍀🍀🍀
تا آنکه توقیع مبارک امام مهدی(ع) از عراق به دستم رسید که هفتصد دیناری را که از بهای اسب و شمشیر و کمربند نزد تو است، بفرست. و از این طریق به امامت آن حضرت معتقد شدم.
معجزات امام مهدی ع_سید هاشم بحرانی
🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹🌹🌹
برای ابراهیم پسری متولد شد
به حضرت حجت (ع) نامه ای نوشتم و از ایشان
اجازه خواستم تا او را در روز هفتم ختنه کنم. از
ناحیه امام(ع) پاسخ رسید
انجام مده.
و آن نوزاد در روز هفتم یا هشتم از دنیا رفت. وقتی خبر آن را برای امام(ع) نوشتم جواب آمد:
🌹🌹🌹🌹🌹
به جای او فرزندان دیگری به تو عطا خواهد
شد؛ نام فرزند اول را احمد و بعد از او را جعفر
.بگذار
و همان طور شد که فرموده بودند.
همچنین زمانی قصد حج از مردم خداحافظی کرده و آماده حرکت بودم که توقیعی از ناحیه
مقدس حضرت(ع) به دستم رسید
ما این کار را خوش نداریم خود دانی
دلتنگ و اندوهگین شدم و به محضر امام(ع)
نوشتم که من به شنیدن و فرمان برداری از شما پابرجا ایستاده ام ولی از بازماندن از حج
اندوهگینم توقیع دیگری برایم صادر گردید که
🌹🌹🌹🌹🌹
دلتنگ مباش که سال آینده حج خواهی گزارد.
چون سال آینده شد، نامه نوشتم و اجازه خواستم و اجازه فرمودند سپس نوشتم من محمد بن عباس را برای هم کجاوه بودن برگزیده ام و به دیانت و صیانت او اطمینان دارم
🍀🍀🍀🍀🍀
پاسخ آمد اسدی، خوب رفیقی ،است، اگر او آمد، شخص دیگری را انتخاب مکن
و اسدی آمد و با او هم کجاوه شدم.
معجزات امام مهدی ع_ سید هاشم بحرانی
🌹🌹🌹🌹🌹
حسن بن عیسی میگوید:
هنگامی که امام حسن عسکری(ع) به شهادت
رسیدند مردی از اهل مصر به مکه آمد و مالی متعلق به امام(ع) همراه داشت. این در حالی بود که درباره جانشینی آن حضرت(ع) اختلاف ایجاد
شده بود. بعضی از مردم میگفتند امام عسکری(ع) بدون فرزند درگذشته اند و جانشین ایشان همان جعفر کذاب است و برخی دیگر معتقد بودند آن حضرت(ع) فرزندی از خود به
جای گذاشته اند.حسن بن عیسی مردی را که کنیه اش ابوطالب ،بود همراه نامه ای به سامرا ،فرستاد او نزد جعفر از نمایندگان امام عسکری و امام زمان(ع) آمد و
از او دلیل و برهان ،خواست، جعفر گفت: اکنون حاضر .نیست آن مرد به در خانه آمد و نامه را به یکی از شیعیان ،داد از جانب امام مهدی(ع)] برای او پاسخ آمد که:
🍀🍀🍀🍀🍀
خدا درباره رفیقت حسن بن عیسی به تو اجر
دهد، او از دنیا رفت و درباره اموالی که نزدش بود به مرد امینی وصیت کرد هرگونه لازم است عمل کند و نامه او جواب داده شد.
چون به مکه ،بازگشت واقعیت همان طور بود که حضرت فرموده بودند.
معجزات امام مهدی ع_سید هاشم بحرانی
🌹🌹🌹🌹🌹
حسین بن محمد اشعری میگوید
فرمان و ماموریتی از جانب امام حسن عسکری(ع) درباره اجرای امور برای جنید (۱)
و ابوالحسن و دیگران صادر شده بود. هنگامی که
آن حضرت به شهادت رسیدند، دستور برای ابوالحسن و رفیقش از جانب امام زمان ع صادر شد ولی برای جنید چیزی(ماموریتی) صادر نگشت
از آن جهت اندوهگین شدم،اما پس از مدتی خبر درگذشت او به من رسید
١_جنید،کُشنده شخصی بنام فارس بوده, امام هادی ع بدلیل غالی بودن فارس ،دستور به قتل او داده بودند و برای کشنده او بهشت را ضمانت کرده بودند
معجزات امام مهدی ع_سیدهاشم بحرانی
🍀🍀🍀🍀🍀
محمدبن صالح میگوید:
کنیزی داشتم که از او خوشم میآمد. به محضر
حضرت ولی عصر (ع) عریضه ای نوشتم و راجع به ازدواج با او سؤال کردم
🍀🍀🍀🍀🍀
پاسخ فرمودند:
ازدواج کن و خدا هر چه بخواهد انجام
میدهد.
با او ازدواج کردم و آبستن شد، بچه را سقط کرد
و خودش نیز از دنیا رفت.
محمد بن هارون میگوید
پانصد دینار از سهم امام زمان(ع) بر عهده ام بود و من تنگ دست و ناراحت بودم. در آن حال با خود :گفتم من دکانهایی دارم که آنها را به پانصد و سی دینار خریده ام آنها را به جای پانصد دینار
متعلق به ناحیه مقدسه میگذارم ولی حتی این مطلب را به زبان نیاوردم
🍀🍀🍀🍀🍀
امام عصر(ع) به محمد بن جعفر طی مکتوبی مرقوم فرمودند که: به جای پانصد دیناری که از ما به عهده محمدبن
هارون ،است دکانها را از او بگیر
معجزات امام مهدی ع_سید هاشم بحرانی
🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹🌹🌹
حسین بن حسن علوی میگوید:
یکی از ندیمان روز حسنی (فرمانده نظامیان) و فرد دیگری که
همراه او بود به او :گفتند اینک او (یعنی حضرت
صاحب الزمان(ع)) اموال مردم را به عنوان سهم
امام(ع)] جمع آوری میکند و وکلایی دارد و اسم وکلای آن حضرت را که در اطراف پراکنده بودند،
برشمرد. این خبر به گوش عبیدالله بن
سلیمان (وزیر) .رسید وزیر مترصد شد تا وکلا را
بگیرد. سلطان گفت جستجو کنید و ببینید خود
این مرد [یعنی امام(ع) کجاست، زیرا این کار
سختی است.
عبیدالله بن سلیمان :گفت و کلا را میگیریم
سلطان :گفت نه بلکه اشخاصی را که
نمیشناسند به عنوان جاسوس با پول نزد و کلا
میفرستیم هر کس از آنها پولی قبول کرد او را
می گیریم
🍀🍀🍀🍀🍀
در همین ایام از امام زمان(ع) توقیعی صادر گردید
که به همه وکلا دستور داده شود از هیچ کس چیزی نگیرند و از گرفتن سهم امام خودداری
نمایند و خود را به نادانی بزنند.
مردی ناشناس به عنوان جاسوسی نزد محمدبن احمد از نمایندگان حضرت آمد و در خلوت به
وی ،گفت مالی همراه دارم که میخواهم آن را [ به امام(ع) برسانم.محمد :گفت اشتباه کردی، من از این موضوع
خبری ندارم او مدام مهربانی و حیله گری میکرد و محمد خود را به نادانی میزد. آنها جاسوسها را در اطراف پراکنده کرده بودند، اما وکلا به واسطه دستوری که رسیده بود، از دریافت وجوهات خودداری میکردند.
معجزات امام مهدی ع_سید هاشم بحرانی
🌹🌹🌹🌹🌹
اللهم عجل لولیک الفرج
بسم الله الرحمن الرحیم
این سایت گردهمایی عاشقان امام مهدی ع، حجت بن الحسن عسکری ع، امام حی همان امام فراموش شده از یادهاست. باشد تا جمعی گرد هم آییم و یاد آن امام رفته از یادها را زنده کنیم. اللهم عجل لولیک الفرج
فعالیت های این سایت تابع قوانین و مقررات جمهوری اسلامی ایران است.